85/11/18
6:2 ع
مکاتب الهی و غیر الهی هر کدام برای تضمین امنیت اخلاقی، برنامههایی را ارائه کردهاند که در یک نگاه کلی به سه دسته تقسیم میشوند:
الف: نفی هر گونه میل جنسی
آمار بالای فساد و افسارگسیختگی جنسی، عدهای از متفکران غربی را بر این داشت تا هر گونه امیال جنسی را نفی کنند.
موریس مترلینگ میگوید:
ما انسان ها هم باید (مثل زنبور عسل که در فصل خاصی آمیزش دارد و در سائر اوقات کار میکند) برای رهایی از بحران جنسی که فعلاً در غرب گرفتار آن شدهایم، ریشه عشق را در خود خشک کنیم و امیال تناسلی را از بین ببریم. کار ما فعلاً به جایی رسیده که جز این، راهی پیش روی ما نیست.
این تفکر، به صورتهای دیگری در برخی ادیان و فرقههای مذهبی نیز نمود دارد؛ همانند: رهبانیت در مسیحیت و پست شمردن ازدواج، دوری از همه تمایلات بشری در برخی مکاتب منحرف عرفانی و ....
این نوع تفکر، در حاشیه بوده و کمتر توانسته است مؤثر باشد.
ب: آزادی اخلاق جنسی
پیوند مکتب فکری اومانیسم ، افکار فروید و راسل و همراهی نظامسرمایهداری در غرب، «امنیت اخلاقی» را چنان با خطر مواجه ساختند که فساد و تباهی امروز غرب محصول آن است.
برخی معتقدند که نظام سودآوری بیشتر، استفاده از نیروی ارزان زنان، گسترش مصرفگرایی و ایجاد بازار برای فروش تولیدات خود، عامل تولید و تبلیغ چنین اندیشههایی شد.
اگر این نوع نگرش را نپذیریم و فرض کنیم که اندیشمندان غربی به دنبال ایجاد جامعه امن اخلاقی بودهاند، باز به هدف خود نرسیدهاند، و پیامد کارشان اوضاع نابسامان اخلاقی امروز است. ارقام تکان دهندهای که از مراکز آماری خودشان منتشر میشود، بیانگر این واقعیت است.
شعار و تصور نظریهپردازان انسان محور و غریزه مدار! این بود که اگر محدودیتها و خط قرمزها در مسائل اخلاقی برداشته شود، حساسیت موجود بین دو جنس زن و مرد از بین خواهد رفت و دیگر کسی به این مسائل رغبتی نشان نخواهد داد.
اینان گویا تنوع طلبی و لذت خواهی و سیر نشدن هوای نفس از فساد را، فراموش کرده بودند!
برتراند راسل با نسبی قلمداد کردن اخلاق مینویسد:
اگر «برهنگی» مد میشد، مسلماً مردان از دیدن بدن برهنه یک زن، دچار تحریک نمیشدند.
راسل معتقد است که احساساتی نظیر: احساس شرم، حیا، عفاف و تقوا، مانع ارضای جنسی هستند و باید از بین بروند.
فروید و طرفدارانش مدعی بودند که اخلاق کهن در امور جنسی را باید واژگون کرد. او معتقد بود که اخلاق جنسی کهن بر اساس ممنوعیتها و محرومیتها به وجود آمده است و باید این محدودیتها برداشته شود. و برای این که بشر از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف شود، یگانه راه صحیح آن است که همه قیود اجتماعی و اخلاقی از زندگی جنسی انسانها، لغو و به او آزادی بیمرز داده شود.
این فیلسوف نمایانِ معتقد به اصالت لذت! پا را فراتر گذاشته و عدم پوشش افراد خانواده در حضور یکدیگر، و همجنس بازی را نیز موجه و مطلوب ارزیابی کردند.
همین طرز تفکر، انسان غربی را به سمت افراط در شهوات سوق داد تا جایی که کندی ـ یکی از رؤسای جمهور آمریکا ـ میگوید:
از هر هفت جوانی که در آمریکا به سربازی میرود، شش نفرشان نالایق و سست عنصر هستند و به نظر من، علت این ناتوانی و فلاکت، افراط در شهوترانی است که استعدادهای بدنی و روانی آنها را کاسته است.
نخبگان! غربی با ترویج این افکار، زمینه از هم پاشیدن کانون خانواده را فراهم کرده و اصولاً مردان را از ازدواج و قبول مسئولیت زندگی معاف نمودند و عملاً زنان را وسیله ارضای نامشروع مردان دانستند.
حال خواننده گرامی میتواند با مراجعه به آمار تکان دهنده منتشر شده، نتیجه بگیرد که تفکر حاکم بر جوامع غربی تا چه میزانی توانسته است جامعه را اصلاح و امنیت اخلاقی را برقرار نماید.
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.